Search

سفر به یوکان – ملاقات با نورهای شمالی

اسم من زهراست. من عاشق سفرم، فرقی نمیکنه کجا، از قطب شمال تا شرق دور و کوه های کلیمانجارو تو آفریقا، سفر تو اقیانوس های دور و یا ماچوپیچو تو کشور پرو، هر جای این کره خاکی برای من جذاب و دیدنیه. خاطراتمو به شکل عکس و نوشته ثبت کردم تا کسایی که علاقه دارن بتونن استفاده کنن.

آپریل ۲۰۱۹ سفری به استان یوکان و شهر وایت هورس داشتم. استان یوکان شمال کشور کانادا قرار داره که یه منطقه جذاب گردشگری هستش از این جهت که فعالیت های خاصی رو اونجا میشه انجام داد که هر جایی نمیشه این فعالیتها رو داشت. 

تو وایت هورس چه کاری بکنیم؟

کارایی که تو وایت هورس میشه انجام داد شاید یکم با جاهای دیگه متفاوت باشن.  از جمله اونها میتونم به دیدن نورهای قطبی، اقامت در کلبه جنگلی و موندن تو جنگل، سورتمه سواری با سگ، دیدن منطقه حفاظت شده با حیوونای مخصوص اون ناحیه مثل گوزن شمالی، دیدن طبیعت بکر و دست نخورده نزدیک قطب شمال، قایق سواری تو رودخونه های وحشی، استخر آب گرم طبیعی، ماشین سواری روی برف با ماشین های مخصوص و کلی کارای دیگه. 

سفر به یوکان کانادا

یه سفر متفاوت

مدتها بود آرزوی این سفر رو داشتم چون زندگی اونجا طور دیگه ایه و با بقیه جاها فرق داره. همینطور دیدن شفق قطبی انگیزه قوی میداد بهم برای این سفر.

یه سفر پرهزینه

 از نظر هزینه این سفر، سفر گرونی داخل کانادا حساب میشه. چون در مقایسه با همین میزان هزینه میشه به سواحل مکزیک و ریزورت ۵ ستاره و یا حتی آمریکا رفت. ولی بنظرم رفتن به سرزمین های شمالی ارزشش رو داره چون هم خیلی متفاوته و هم سفری نیست که براحتی پیش بیاد.

حدود ۱۵۰۰ دلار برای این تور برای یک نفر هزینه شد که شامل پرواز، هتل دو شب، یک شب اقامت در یک کلبه چوبی وسط جنگل، دیدن نورهای قطبی، دیدن منطقه حفاظت شده، استخر آب گرم طبیعی و سورتمه سواری روی یخ با سگ می‌شد.

ماجراجویی از کجا شروع شد؟

برای رفتن به یوکان و شهر وایت هورس یه پرواز داخلی و کانادایی گرفتم از شهر ونکوور به وایت هورس. ایرلاین پرواز یوکان ایرلاین بود و من تصمیم گرفتم از خدمات تور استفاده کنم چون هم زمان کمی داشتم و هم اینکه وسیله نقلیه کرایه نکرده بودم.  بنابراین همه جا همراه بقیه آدمها و با یک ون جابجا می‌شدیم.

این پرواز حدود ۲ ساعت و نیم طول میکشه و یه پرواز مستقیم هست. فرودگاه وایت هورس یه فرودگاه خیلی کوچیک و محلی هست و کل فرودگاه رو تو یه نگاه میشه دید.

روز اول سفر – هیجان دیدن وایت هورس

یه فرودگاه فسقلی و بامزه

وقتی وارد فرودگاه وایت هورس شدم تقریبا خنده ام گرفته بود چون شبیه فرودگاه نبود. خیلی کوچیک و با یه سالن کوچیک و شاید کلا ده تا مسافر بود. البته امکانات همه چی فراهم بود ولی در مقیاس کوچیک. برام جالب بود که حتی نقاط دوردست کانادا هم بری باز همه چیز فراهمه و همه از همه امکانات بهره مندن. 

حال و هوای شهر وایت هورس

شهر وایت هورس یه شهر خیلی کوچیکه با یه خیابون اصلی که یه کافی شاپ استار باکس داره و فقط به تعداد انگشتای دست رستوران. دیدن این خیابون هم خالی از لطف نبود. برای من که همیشه تو شهرای بزرگ زندگی کرده ام دیدن اینجور شهرا جالبه. جاییکه همه همدیگه رو میشناسن و تو خیابون کلی آدم آشنا رو هر روز می بینی.

محل اقامت

روز اول رو تو یه هتل محلی چک این کردیم. این هتل یه هتل قدیمی بود با دکوراسیون قدیمی. شهر کوچیک وایت هورس کلا حس و حال قدیمی داره و آدما همدیگه رو میشناسن. یه فروشگاه بزرگ اصلی داره و تقریبا از هر چیزی یدونه وجود داره. شبا توی رستوران هتل اجرای زنده داشتن که از هنرمندای محلی اونجا اجرا میکنن. 

ساکنین یوکان چه افرادی هستند؟

بطور کلی منطقه یوکان منطقه ای هست که بیشتر سرخپوستا یا ساکنای اولیه کانادا زندگی میکنن و زندگیشون هم بیشتر بر پایه طبیعت هست. گوشتشون رو از شکار بدست میارن و ساخت و سازشون از طریق قطع درختاست. البته همه اینها با مجوز دولت کانادا صورت میگیره. برای مثال یه خونواده با شکار یه بوفالو گوشت یکسالشون تامینه. 

گشت و گذار تو وایت هورس

روز اول رو به گشت و گذار تو شهر و کمی خرید مواد غذایی گذشت. البته که باید برای شب آماده می‌شدیم که به سمت شمال حرکت کنیم برای دیدن نورهای قطبی.

دیدن نورهای قطبی قطعیه؟

اینجا باید توضیح بدم که نورهای قطبی دیدنشون صد در صد نیست و بعضی شبا احتمال داره دیده بشن و بعضی شبا نه. بستگی به اون فعل و انفعالاتی داره که نور خورشید و جو زمین باعث بوجود اومدنش میشه. بنابراین اصلا گارانتی وجود نداره که دیده بشه. تورهایی هم که این کار رو انجام میدن. حداقل دو شب رو شامل میشن که احتمال دیدن نورها بیشتر بشه. 

آداب و مراحل دیدن نورهای شمالی

برای دیدن نورها همراه بقیه مسافرا سوار یه ون بزرگ شدیم و حدود نیم ساعت به سمت شمال حرکت کردیم و به یه کلبه چوبی بزرگ رسیدیم. این کلبه بسیار حالت جنگلی داشت و برق و گاز و آب لوله کشی نداشت. اما در عین حال همه چیز از قبل تهیه شده بود. مواد خوراکی، نوشیدنی های گرم، شومینه چوبی، پتو، چراغ قوه و خیلی جزییات دیگه وجود داشت که بتونه مسافرا رو تا دم صبح نگه داره.

انتظار و انتظار

شب اول رو تا نزدیکای صبح تو اون منطقه بودیم گاهی میرفتیم داخل کلبه و گاهی هم میرفتیم بیرون تا ببینیم نوری اومده یا نه. راهنمای توری که داشتیم عکاسی حرفه هم انجام میداد و اون شب عکسای خیلی خوبی از هممون گرفت. حس و حال این تور عالیه . یه آتیش بزرگ  با چوب بیرون از کلبه درست کرده بودن بهمراه صندلی های چوبی راحت که کسایی که دوست دارن بیرون منتظر نورا بشینن. من هم مدتی بیرون نشستم کنار آتیش و ازونجا که آسمون اونجا پر از ستاره است فقط به آسمون خیره شدیم. 

سفر به یوکان کانادا
کلبه جنگلی – در انتظار شفق قطبی

حال و هوای آسمون

یکی از قشنگ ترین آسمونایی که دیدم آسمون وایت هورس بود. اول بخاطر افق وسیعش و دوم بخاطر نبودن آلودگی نوری فقط و فقط ستاره میبینی. در آخر اینکه با اینکه نور قطبی نبود ولی آسمون رنگش یکم فرق داشت با بقیه جاها. شب اول موفق به دیدن نورهای قطبی نشدیم اما داخل عکسای حرفه ای که ازمون گرفتن به دلیل اینکه سرعت دوربین برای گرفتن نور بیشتر کم شده بود، میشد نورای سبز رو بوضوح دید. 

دم دمای صبح بود که با گروهمون برگشتیم وایت هورس. هنوز یه شانس دیگه داشتیم برای دیدن نورهای قطبی.

سفر به یوکان کانادا

روز دوم سفر – آبتنی تو آب گرم

پرسه در خود شهر

داخل خود وایت هورس گشتیم و از رودخونه بزرگش که یه کشتی خیلی بزرگ داخلش بود دیدن کردیم. همینطور به موزه‌اش رفتیم و برامون فیلمی از دیدنی‌های وایت هورس نمایش دادن که بسیار عالی بود. 

گرما در سرما

حدود بعدازظهر بود که تو لابی هتل جمع شدیم و همراه دوستامون رفتیم به سمت معروفترین آب گرم طبیعی اون منطقه به اسم Takhini. این آب گرم طبیعی از این جهت معروفه که تو یه منطقه جنگلی خیلی سرد که هوا تو زمستون به منفی ۲۰ درجه هم میرسه استخر آب گرم طبیعی وجود داره که میشه از هوای سرد ولی داخل آب گرم لذت برد. ویدئوهای جالبی از توریستا هست که تو زمستون موهاشون یخ زده ولی داخل آب گرم هستن. 

من چون فصل بهار رفتم با وجودی که هنوز برف بود روی زمین ولی هوا خیلی سرد نبود. رفتن تو این استخر آب گرم طبیعی هم تو اون هوای خنک خیلی خیلی دلچسب بود.

سفر به یوکان کانادا

دومین دیدار با نورهای شمالی

بعد از حدود یک یا دو ساعت تو این استخر آماده برگشت به هتل شدیم. حالا بعد یه استراحت کوتاه آماده میشدیم برای شب دوم و امتحان شانسمون برای دیدن نورهای قطبی. 

امشب هم مثل شب اول به همون کلبه رفتیم. دوباره انتظار همراه با نوشیدنی های گرم و کنار شومینه هیزمی. همچنان خبری از نورها نبود و ما مشتاقانه منتظر نشسته بودیم. 

تا نزدیک صبح اونجا بودیم باز هم خبری نشد و با تور به هتل برگشتیم. هنوز عقیده دارم این زمین به من نشون دادن نورهای قطبیشو بدهکاره.

روز سوم – دوستی با سگ های سورتمه

روز سوم یکی از جذاب ترین روزهای زندگیم بود. اگر چه تو این سفر موفق به دیدن شفق قطبی نشدم ولی درعوض سورتمه سواری اون رو جبران کرد. دوباره همراه گروهمون به یه منطقه از یوکان رفتیم که کاملا بالای کوه بود. یه دریاچه یخ زده هم بود به اسم دریاچه ماهی که از روی اون هم با سورتمه رد شدیم. این منطقه پر توریست بود و هر کسی کاری میکرد. 

 

داخل یه کلبه رفتیم و لباسای مخصوص سورتمه سواری بهمون دادن و تنمون کردیم لباسا یه تیکه بودن هم برای حفاظت از سرما هم برای اینکه اگر خوردیم زمین آسیب نبینیم. 

بعد از اون با یه سورتمه سوار و چهار نفر دیگه به سمت منطقه سگها رفتیم. یه منطقه وسیع پر از سگای وحشی که دائم در حال پارس کردن بودن. این سگها تقریبا همیشه گشنه نگه داشته میشدن تا اینکه بعد غذا خوردن شروع به دویدن کنن. این سگها مخصوص این کار بودن و نژاد خاصی داشتن. این سگها خیلی سفت و محکم با طناب بسته شده بودن در غیر اینصورت فقط می دویدند.

راهنمایی که با ما بود یه مرد میانسال بود که تمام عمرش کارش همین بوده و هم منطقه رو خوب می شناخت و هم سگها رو. سورتمه من رو بست به سگها و من سوار سورتمه شدم. این سورتمه ها یه دسته دارن و یه جای پا برای ایستادن. برای من ضعیف ترین سگ رو بست به سورتمه و خودش جلوتر شروع به حرکت کرد و بقیه تیم پشت سر راهنما حرکت می کردیم. هیچوقت در تصورم نمی‌گنجید که سگ سورتمه تا این اندازه قوی باشه. این سگها هیچوقت نمی‌ایستن و با نهایت سرعت فقط میدون.

سورتمه یوکان کانادا

 

سورتمه یوکان کانادا

به محض رها شدن طنابشون با نهایت سرعت شروع کردن دویدن و پارس کردن. تنها کاری که باید میکردم این بود که به سورتمه سفت بچسبو و بذارم که خود سگها هدایت و دست بگیرن. فقط باید سر پیچها کنترلمو حفظ میکردم که نیافتم. ولی انقد این سگها قوی بودن که من سر هر پیچ یکبار می افتادم روی زمین و سگها هم همچنان میدویدن تا اینکه راهنما متوجه می شد و نگهشون میداشت. 

خلاصه که با این کارم کل گروه رو کلی معطل کردم. سر هر پیچ یه بار همگی می ایستادن تا سگها برگردن و به راهمون ادامه بدیم. این راهی که درنظر گرفته بودن یه راه گرد بود که از وسط جنگل و دریاچه یخ زده رد میشد که در نهایت هم به نقطه شروع برمی‌گشت.

 یکی از قشنگ ترین و هیجان انگیز ترین لحظات این سفر وقتی بود که همگی با سورتمه از روی دریاچه ماهی رد شدیم. این دریاچه بالای ارتفاعات کوهستانی بود برای همین ازونجا کل آسمون و افق رو میتونستی ببینی. حدود ده دقیقه ای روی این دریاچه یخ زده سورتمه سواری کردیم.

کل مسیر یک ساعت طول کشید و من شاید ده بار زمین خوردم. ولی در نهایت به کلبه رسیدیم. اونجا ازمون پذیرایی کردن و کمی استراحت کردیم و به سمت وایت هورس برگشتیم. برای من تا این لحظه از سفر هیجان انگیز ترین قسمت سورتمه سواری بود. تجربه ای جالب که شاید یکبار در عمر برای آدم اتفاق بیافته. 

پیش به سوی کلبه گمشده

قرار بود شب رو داخل یه کلبه به اصطلاح گمشده در جنگل سر کنم. یه کلبه چوبی با امکانات ابتدایی وسط جنگل زیر نور ماه و ستاره ها. تجربه جالبی بود که خوشحالم ازینکه امتحانش کردم.

 دوباره سوار ون شدیم و راهی جنگل. جایی نزدیک جنگل پیاده شدیم و یه خانومی با اسنوموبیل اومد دنبالمون و ما رو برد به سمت کلبه. این خانوم توضیح داد که این کلبه رو همسرش خودش با چوبهای درخت ساخته و تجهیز کرده. داخل کلبه از برق و لوله کشی آب خبری نبود. یه تانکر آب بود و برای گرما هم شومینه هیزمی تعبیه شده بود.

 

سفر به یوکان کانادا

سرمای این منطقه شبها تو ماه آوریل به زیر صفر درجه میرسه ولی شومینه انقدر گرم بود که گاهی مجبور میشدم خاموشش کنم. حس و حال داخل کلبه و وسط جنگل انقدر عجیب و خاصه که اصلا نمیشه به نوشتار در آورد. تنها چیزی که میدیدی سیاهی شب بود و ستاره های آسمون و تنها صدایی که میومد صدای دور حیوونا و سوختن هیزم توی آتیش بود.

یرون کلبه هم فضا برای آتش روشن کردن بود که تا دم صبح کنار آتیش نشستم و از سکوت و زیبایی شب لذت بردم. 

داخل کلبه نمیشد غذای گرم داشت چون گاز نبود و فقط میشد غذاهای سرد و تنقلات خورد. برای صبحانه از خوراکی هایی که از قبل تو کلبه گذاشته بودن خوردم و یکم تو اون منطقه گشتم. همه جا برف بود و برف و سکوت و سکوت. بعد از کمی گشتن اطراف کلبه صاحب کلبه دنبالمون اومد و ما رو برد به وایت هورس.

سفر به یوکان کانادا

روز چهارم – روز وداع سخت

هیجان دیدن حیوانات شمالی

امروز آخرین روز سفره و تنها جایی که مونده ببینیم منطقه حفاظت شده وایت هورسه که یه جورایی شبیه باغ وحشه ولی خیلی خیلی بزرگتر. گونه های خیلی جالبی اونجا دیدم که فقط قبلا ازشون شنیده بودم.

بهترین تجربه‌ی حیوانی که داشتم، وقتی با گوزن شمالی روبرو شدم بود. این حیوان بسیار عجیب و بزرگ بود و واقعاً باید از نزدیک دیده شود تا متوجه ابعاد واقعی آن شود.

در این منطقه، جز این گوزن شمالی، گونه‌های دیگری از حیوانات نیز دیده شدند، از جمله بوفالو، روباه قرمز، بز کوهی و سایر حیوانات. پس از گذراندن مدتی در این منطقه حفاظت شده، با خودرو به وایت هورس بازگشتیم و من برای بازگشت به خانه آماده شدم.

سفر به یوکان ۸ (1)
بوفالوهای وایت هورس

امید به دیدار دوباره

امروز آخرین روز سفره و من هنوز انگار آماده رفتن نیستم. هنوز ذهنم تو سرزمین‌های شمالیه و مهمتر از اون هنوز موفق به دیدن نورهای قطبی نشدم. گوشی موبایلم پره از عکسا و فیلمای شهر وایت هورس و تو فرودگاه زمانی که منتظرم برای سوار شدن به هواپیما با بالا پایین کردن عکسا و فیلما خاطراتو مرور می کنم و به خودم قول میدم که یه بار دیگه برای مدت طولانی‌تر به وایت هورس برگردم.

سفر به یوکان کانادا

اشتراک گذاری

آبرنگ سفر

آبرنگ با هدف بهبود روحیه به مردم و کمک به زندگی شادتر تاسیس شده است. گسترش سفر تاثیرات فراوانی روی هر جامعی میگذارد و هر جامعی که مردم در آن بیشتر سفر کنند وضعیت روحی و روانی بهتری را خواهد داشت. هدف آبرنگ این است که سفر در دسترس همه افراد جامعه قرار بگیرد.

آبرنگ سفر

آبرنگ با هدف بهبود روحیه به مردم و کمک به زندگی شادتر تاسیس شده است.

خبرنامه

Loading